سنگ صبور
خدا رو می خوام نه واسه اینکه ازش چیزی بخوام دستها یت را می خواهم تا نوازشگر بی کسی اشکهایم باشد و تنها خنده هایت را می خواهم تا مرحم کهنه زخمهای زندگی ام باشد آری تنها تو را می خواهم.... ای امید من به زندگی ای سجاده ی نماز عشقم ای رویای دست نیافتنی من ای که سرزمین وجودم از تو سیراب می شود ای زندگی من ای لالایی شبهای من بی تو من چه کنم؟ بی تو من از کدامین چشمه خود را سیراب کنم؟ بی تو از کدامین ایینه دلگیر شوم؟ بی تو از کدامین نسیم گله کنم؟ بی تو من نابود خواهم شد بی تو من خواهم مرد رفیق من، سنگ صبور غم هام دلم برات تنگ شده جونم میخوام ببینمت نمی تونم بین ما دیوارای سنگی حاصل یه عمر میدونم دوست دارم ،سنگ صبورم . نگاه دورم . تمام هستی من (تو با منی هر جا باشم ) شب که می شود ؛خدا چراغ ماه را روشن می کند تا من در حضور چشمهای کنجکاو ستاره ها برای تونامه بنویسم . کاغذم برگهای درختان است ومدادم شاخه ای ترد وتازه . شب که می شود خیال تو در اتاقم راه می رود و همه اشیا جان می گیرند . پروانه های خشکیده بالزنان از دفترچه ام بیرون می آیند ؛ پرده ها از شیشه ها هم شفاف تر می شوند ومن می توانم خودم را در همه آینه های ناشناس تماشا کنم . گاهی حتی یک کلمه هم ندارم که برایت شعر بگویم وگاهی هزارن کلمه در دستان من است ؛اما باز نمی دانم چه بسرایم که شایسته تو باشد . آن وقت به قناری ها حسودیم می شود که از من شاعر ترند. کاش تخته سنگی بودم که خانه اش در آغوش دریاست یا بنفشه ای که همیشه لب جوی را می بوسد ویا خیابان ساکتی که پیوسته خواب قدمهای تو را می بیند. کاش ترازویی برای اندازه گرفتن دلتنگی و عشق وجود داشت. کاش می توانستی در رویاهایم بخوابی ودر آرزوهایم بیدارشوی . کاش بین لبهای من ونام عزیز تو هیچ فاصله ای نبود. کاش به جز تاخیر دیدار ؛هیچ گله ای نبود. خانه خراب تو شدم به سوی من روانه شو سجده به عشقت می زنم منجی جاودانه شو ای کوه پر غرور من سنگ صبور تو منم ای لحظه ساز عاشقی عاشق با تو بودنم روشن ترین ستاره ام می خواهمت می خواهمت تو ماندگاری در دلم می دانمت می دانمت ای همه وجود من نبود تو نبود من............
با من امشب چیزی از رفتن نگو......نه نگو از این سفر با من نگو من به پایان می رسم از کوچ تو با من از اغاز این مردن نگو کاش می شد لحظه ها را پس گرفت کاش می شد از تو بود و با تو بود کاش می شد در تو گم شداز همه کاش می شد تا همیشه با تو بود با من امشب چیزی از رفتن نگو خیلی سخته که بغض داشته باشی اما نخوای کسی بفهمه..
خدا رو می خوام نه واسه مشکل و حل غصه هام
خدا رو دوست دارم نه واسه ی جهنم و بهشت
خدا رو دوست دارم ولی نه واسه ی زیبا و زشت
خدا رو می خوام نه واسه خودم که باشم یا برم
خدا رو می خوام نه واسه روزای تلخ آخرم
خدا رو می خوام نه واسه سکه و سکوی و مقام
خدا رو می خوام که فقط تو رو نگه داره برام
خدا رو دوست دارم واسه اینکه تو رو بهم داده
خدا رو دوست دارم چون عاشق بودن و یادم داده
خدا رو دوست دارم چون عاشقارو خیلی دوست داره
خدا رو دوست دارم چون عاشق و تنها نمی زاره
خدا رو دوست دارم واسه اینکه تو رو بهم داده
خدا رو دوست دارم چون عاشق بودن و یادم داده
خدا رو دوست دارم واسه اینکه حواسش با منه
خدا رو دوست دارم آخه همیشه لبخند می زنه
خدا رو دوست دارم واسه اینکه من و تو با همیم
خدا رو دوست دارم که می دونه ما عاشق همیم
به دیدنم بیا، که خیلی تنهام
هیشکی نمی فهمه، چه حالی دارم
چه دنیای رو به زوالی دارم
مجنونم و دل زده از لیلی ها
خیلی دلم گرفته از خیلی ها
نمونده از جوونی هام نشونی
پیر شدم، پیر تو ای جوونی
تنهایی بی سنگ صبور
خونه سرد و سوت و کور
توی شبات ستاره نیست
موندی و راه چاره نیست
اگر چه هیچ کس نیومد
به تنهائیت سری نزد
اما تو کوه درد باش
طاقت بیار و مرد باش...
اگر بیای همون جوری که بودی
کم میارن حسودا از حسودی
صدای سازم همه جا پر شده
هر کی شنیده از خودش بی خوده
اما خودم پر شدم از گلایه
هیچی ازم نمونده جز یه سایه
سایه ای که خالی از عشق و امید
همیشه محتاجه به نور خورشید
اونی که گفتم نرو گفت نمی شه
دیروز دیگه رفت واسه ی همیشه
وقتی می خواست بره من رو صدا کرد
وایساد و تو چشمای من نگاه کرد
گفت می دونی خودت واسم عزیزی
این اشکا رم بهتره که نریزی
باید برم سفر واسم بهتره
ولی کسی که مونده عاشقتره
تقدیر ما از اولم همین بود
یکی تو آسمون یکی زمین بود
هرجا برم همیشه ایرونی ام
غرق یه جور حس پریشونی ام
خدا نخواست همیشه پیشم باشی
ولی مهم اینه که مریم باشی
تو تقدیر ما هر چی حیرونیه
مال خطوط روی پیشونیه
شاید اگه دائم بودی کنارم
یه روز می دیدیم که دوست ندارم
می خوام برم که تا ابد بمونم
سخته برای هر دو مون می دونم
گریه نکن گریه ها تو نگه دار
لازم می شه گریه برای دیدار
نذار پر گریه بشه خاطره
هر کی اشک نریزه عاشقتره
اون کسی که می خواد بشه ستاره
هیچ چاره ای به جز سفر نداره
بذار برم یه مدتی بمونم
شاید که قدر اینجا رو بدونم
اصلا شاید اونجا دووم نیارم
یا ناتموم بمونه اونجا کارم
دعا نکن اونجا بهم نسازه
آدم که حرفش دو تا شد می بازه
رفتن من شاید یه امتحانه
واسه شناسایی این زمانه
خودم می رم عکسام ولی تو قابه
می شنوه حرف رو ولی بی جوابه
بارون که بارید برو زیر بارون
به یاد دیدارای انروزامون
تو چمدونم پر عطر یاسه
چشمام با چشمای تو در تماسه
فکر نکنی دوری و اونجا نیستی
قلب من اینجاست تو تنها نیستی
رفتن من بازی سرنوشته
همونی که رو پیشونیم نوشته
یه کاری کن این رفتن موقت
آدما رو نندازه توی زحمت
نذار که نقطه ضعفت رو بدونن
پشت سر من و تو چیز بخونن
منتظر شعرا و نامه هاتم
هر جا می ری بدون منم باهاتم
غصه نخور زندگی رنگارنگه
یه وقتایی دور شدنم قشنگه
دیگه سفارش نکنم عزیزم
نذار منم اینجوری اشک بریزم
شاید یه روز به همدیگه رسیدیم
همدیگه رو شاید یه جایی دیدیم
شاید یه روز دیدی که توی جاده
یه آشنا منتظرت وایساده
شایدم این دیدار آخرینه
اگر که باشی زندگی همینه
مراقب گلدون اطلسی باش
یه وقتایی منتظر کسی باش
کسی که چشماش یه کمی روشنه
شاید یه قدری ام شبیه منه
کسی که چون می خواد بشه ستاره
هیچ چاره ای به جز سفر نداره
داغ دلت هر وقت که می شه تازه
بهش بگو با روزگار بسازه
دیگه باید برم که خیلی دیره
فقط نذار خاطرمون بمیره
اون رفت و از دور دساشو تکون داد
خوبیاشو یه بار دیگه نشون داد
همه می گن فقط یه روزه رفته
انگار ولی گذشته صد تاهفته
با این که قلبش بی ریا و پاکه
چون رفته دنیا پر گرد وخاکه
ای کاش نمی رفت و سفر نمی کرد
یا لااقل من رو خبر نمی کرد
اما نه خوب شد که من رو خبر کرد
اشکام و دید و بعد از اون سفر کرد
از وقتی رفت دسام به آسمونه
شاید پشیمون بشه و نمونه
خودش می گفت چون که بشه ستاره
هیچ چاره ای به جز سفر نداره
انقد می شینم که بشه ستاره
بیاد به کشور خودش دوباره
فهمیدم امروز سفر یه درده
من چه کنم اگر که برنگرده
پشت سرش آب می ریزم یه دریا
شاید پشیمون شه نمونه اونجا
الهی که بدون هیچ فرودی
بشه ستاره و بیاد به زودی
الهی که تموم چش به راها
بیاد سفر کردشون از تو راها
الهی که هیچ جا سفر نباشه
هیچ چشمی منتظر به در نباشه
خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخواد فراموشش کنی....
خیلی سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگیری....
خیلی سخته که روز تولدت همه بهت تبریک بگن جز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای..
خیلی سخته که..
غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی بعد بفهمی دوست نداره...
خیلی سخته که همه چیزت رو به خاطر یه نفر از دست بدی اما اون بگه: نمی خوامت
حال فاصله ها جشن می گیرند هلهله ی جدایی را
پیچک دات نت قالب جدید وبلاگ |