سنگ صبور
من از خودم خسته شدم من از خودم خسته شدم
من از خودم خسته شدم
از اینکه هیچی نمیگم
از اینکه لبهای منو
نگاه تو دوخته به هم
از این وجود آهنین
که غم بهش اثر نکرد
از این دل پر طاقتم
که هیچ کیو خبر نکرد
از اینکه هر چی میشنوم
برام همه باد هواست
از اینکه تار و پود من
بر دل تو از هم سواست
از آسمونو از زمین
بلا میباره رو سرم
اما تا یادت میکنم
میگم که خیلی بهترم
ظرفیتم چقدر شده
که اینجوری دلم میخواد
شدم اسیر مشکلات
هر چی میخواد سرم بیاد
تا کی مگه من میتونم
همینجوری قوی باشم
توی دلم غوغا باشه
اما ناراحت نباشم
دلم میخواد رها بشم
از این غرور لعنتی
نگاهمو تازه کنم
به دل بدم یه فرصتی
از این قفس بیام بیرون
که مرغ پر بسته شدم
نه از شما نه دیگرون
من از خودم خسته شدم...
پیچک دات نت قالب جدید وبلاگ |