سفارش تبلیغ
صبا ویژن


سنگ صبور

تا حالا توعمر انقدر بلا تکلیفو گیج و منگ نبودم . تموم اتفاقای دور و برمو می بینمو فکر میکنم روشون تسلط دارم اما واقعیت اینکه من هیچ کاری از دستم بر نمیاد . دائم درم از باور حقیقتا فرار میکنم.آخه تا کی ؟؟؟ اینم نشد زندگی نمیدونم باید چه غلطی بکنم ، همه کارم شده فدا کردن خودم واسه بقیه، اونم کسائی که قدرت درکشو ندارن . خدا کمکم کنه که بتونم واقعیتا رو تشخیص بدمو بتونم تصمیمه درستو بگیرم . دارم ذره ذره ...

خدا آخر قصه ی منو به خیر کنه .


نوشته شده در پنج شنبه 87/4/27ساعت 1:44 عصر توسط دنیا .ف نظرات ( ) | |

ببین دیگه توی دلم

جایی واسه تو ندارم

از همه دیونه تری

من دیونه دوس ندارم

برو واسه خودت دیگه

کاری به تو من ندارم

برو ولی اینو بدون

تا عمر داری

توی قفس

مثل یه گنجیشک توی برف

جز خودت هیچ کسو واسه

درد دلت تو نداری

برو ولی بدون واسم

کلاغا آواز میخونن

حتی اگه تو نباشی

اونا واسم گل میارن

برو ولی بدون که من

تا آخرای آخرش

اسمتو جار نمی زنم

تلافیه بدیهاتم

آخر سرت در میارم


نوشته شده در چهارشنبه 87/3/8ساعت 5:4 عصر توسط دنیا .ف نظرات ( ) | |

منتظر نباش
که شبی بشنوی
از این دلبستگی های ساده ، دل بریده ام !
که عزیز بارانی ام را
در جاده ای جا گذاشتم یا در آسمان ،
به ستاره ی دیگری سلام کردم
توقعی از تو ندارم اگر دوست نداری
درهمان دامنه ی دور دریا بمان هر جور تو راحتی ...
باران زده من
همین سو سوی تو از آن سوی پرده ی دوری
برای روشن کردن اتاق تنهاییم کافیست
من که این جا کاری نمی کنم فقط
گهگاهگان دوست داشتنت را در دفترم حک می کنم ...
همین این کار هم که نور نمی خواهد
می دانم که به حرفهایم می خندی
حالا هنوز هم وقتی به تو فکر می کنم
باران می بارد....


نوشته شده در دوشنبه 86/9/5ساعت 12:43 عصر توسط دنیا .ف نظرات ( ) | |

دلم برات تنگ شده خیلی وقته

لحظه ی دوری از تو خیلی سخته

نمیدونی چه تلخه بی تو بودن

چه معنی داره بی تو شعر سرودن

دلتنگیام فراوونه ، دل دیگه بی تو داغونه

دنیا با اون بزرگیاش ، بی تو برام یه زندونه

هوای چشمام بارونه

هیچ کسو جز تو ندارم ، که سر رو شونش بزارم

باز مث ابرای بهار ، واسش یه دنیا ببارم

سر روی شونش بزارم

به سر هوای تو دارم ، این جوری داغونم نکن

منکه اسیر عشقتم ، بیا و زندونم نکن

زندگی بی تو مشکله، خودت اینو خوب می دونی

بیا و این آخر عمر بگو همین جا می مونی

 


نوشته شده در شنبه 86/6/17ساعت 3:27 عصر توسط دنیا .ف نظرات ( ) | |

من بی "تو

یک بوسه ی فراموش شده ام؛

یک شعر پر از غلط؛

یک پرنده ی بی آسمان؛

یک نسیم سرگردان؛

یک رویای نا تمام

"من بی "تو

بهاری غریبم که در برف متوقف مانده؛

یک جویبار سرد که هیچ وقت به دریا نمی رسد

یک عشق با شکوه که مجالی برای شکفتن ندارد

بودنت زود گذشت؛

و نبودنت را هنوز باور نمی کنم


نوشته شده در شنبه 86/5/13ساعت 3:59 عصر توسط دنیا .ف نظرات ( ) | |
دوست دارم
نوشته شده در چهارشنبه 86/4/27ساعت 1:27 عصر توسط دنیا .ف نظرات ( ) | |

 

توی قاب سرد این آینه‌ها

تصویر آدمکی، شکسته بود.

آدمک خسته و غمگین و سیاه

 روبروی آینه نشسته بود.

 تو چشاش، ابرای بارون زده‌ی تلخ و سیاه، رو لباش، قصه‌ی دلتنگی تو،قصه‌ی دلتنگی ما، نشسته بود.

کی با دشنه‌های کین،

کی با داس عشق و دین،

 بریده ریشه‌های، این آدمک رو از زمین؟

واسه این آدمک شهر گناه، آسمون ، رنگ رهایی رو نداشت.

 قفس تیره و تاریکه زمین،

واسه‌ی آدمکم جایی نداشت...


نوشته شده در سه شنبه 86/4/26ساعت 11:22 صبح توسط دنیا .ف نظرات ( ) | |

د ل ت ن گ ت م

 

 

 

 

 

 

 

 

 شمعی نیست، پروانه ای هم!

برای شمعدانی خالی چگونه می شود قصه ی سوختن را گفت؟!

این ثانیه ها ، این ساعت ها، این روزها هستند

که از جلوی چشمان من می گذرند
و مرا به دست پاییز می سپرند
اما تو نیستی، نمی آیی و من همسایه ی انتظارت شده ام...

 


نوشته شده در پنج شنبه 86/3/31ساعت 11:38 صبح توسط دنیا .ف نظرات ( ) | |

خیلی دوست دارم

تو نبودی
دو زانو در برابرت نشستم
چهره ات را نگاه کردم
با چشمان بسته
تونبودی
حرف زدم،حرف زدم،حرف زدم
اما نتوانستم دهن باز کنم
تو نبودی

با دستهایم تو را لمس کردم
دستهایم به روی صورتم بود    .

 


نوشته شده در پنج شنبه 86/3/10ساعت 10:19 صبح توسط دنیا .ف نظرات ( ) | |
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشمبه وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرمبه مجمعی که درآیند شاهدان دو عالمبه خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبمحدیث روضه نگویم گل بهشت نبویممی بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوانهزار بادیه سهلست با وجود تو رفتن

  

 

 

 

بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشمبه گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشمنظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشمز خواب عاقبت آگه به بوی موی تو باشمجمال حور نجویم دوان به سوی تو باشممرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشمو گر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم

نوشته شده در دوشنبه 86/2/24ساعت 5:5 عصر توسط دنیا .ف نظرات ( ) | |
<      1   2   3   4   5   >>   >

پیچک دات نت قالب جدید وبلاگ